دوسـت داشتن یعنـی اونـی که اگه صد دفعه هم ناراحتش کنـی

هربــار میگه این دفعه آخریـــه که می بخشمت

و با اخـم میــاد توی بغلــت

 لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که

لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...

عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را.

 سخت است ببازی تمام احساس پاکت را 

و هنوز نفهمیده باشی اصلا دوستت داشت ؟

دلم درد می کند ...... انگار خام بودند

خیال هایی که به خوردم داده بودی

خسته ام از داشتنی که هیچ وقت برایم نیست

هواییم نکن لعنتـــی دارم ترکـــــــت می کنم 

دردم این است :

که درکت به دردم نمی خورد ...!

خـــــــــدایا اوراحت از من گذشت

اگر تو هم راحت از او بگذری 

قیامت را من به پـــا می کنمــ